معرفی وبلاگ
سلام به خدمت تمامی کاربران و بازدید کنندگان این وبلاگ. خوشحال و خرسندم از اینکه شما نیز از جمله بازدید کنندگان این وبلاگ بودید. لطفا ما را از پیشنهادات و نظرات خود محروم نسازید. در سایه حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده و بنده باشید.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 58492
تعداد نوشته ها : 26
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
در مـعجزات باهراتو خوارق عادات كه از حضرت صاحب الزمان عليه السلام صادرشده است      سنگريزه طلايى    بدان معجزاتى كه از آن حضرت نقل شده در ايام غيبت صغرى و زمان تردد خواص ‍ و نواب نـزد آن حـضـرت بسيار است و چون اين كتاب را گنجايش بسط نيست لاجرم به ذكر قليلى از آن اكتفا مى شود. اول ـ شـيـخ كـليـنـى و قـطـب راونـدى و ديـگـران روايـت كـرده انـد از مـردى از اهـل مـدائن كـه گـفـت : بـا رفـيـقـى به حج رفتم و در موقف عرفات نشسته بوديم جوانى نـزديـك ما نشسته بود و ازارى و ردايى پوشيده بود كه قيمت كرديم آنها را صد و پنجاه ديـنار مى ارزيد و نعل زردى در پا داشت و اثر سفر در او ظاهر نبود پس سائلى از ما سؤ ال كـرد او را رد كـرديـم نـزديـك آن جـوان رفـت و از او سـؤ ال كـرد جـوان از زمـيـن چـيـزى بـرداشـت و بـه او داد، سـائل او را دعـاى بـسـيـار نـمـود جـوان بـرخـاسـت و از مـا غـائب شـد. نـزد سـائل رفتيم و از او پرسيديم كه آن جوان چه چيز به تو داد كه آن قدر او را دعا نمودى ؟ بـه مـا نـمـود سـنـگـريـزه طـلائى كـه مـانند ريگ دندانه ها داشت چون وزن كرديم بيست مثقال بود، به رفيق خود گفتم كه امام ما و مولاى ما نزد ما بود و ما نمى دانستيم ؛ زيرا كه به اعجاز او سنگريزه طلا شد. پس رفتيم و در جميع عرفات گرديديم و او را نيافتيم ، پـرسـيـديم از جماعتى كه در دور او بودند از اهل مكه و مدينه كه اين مرد كى بود؟ گفتند: جوانى است علوى هر سال پياده به حج مى آيد.(99)                  حكايت حاكم قم دوم ـ قـطـب راونـدى در (( خرائج )) از حسن مسترق روايت كرده است كه گفت : روزى در مـجـلس حسن بن عبداللّه بن حمدان ناصرالدوله بودم در آنجا سخن ناحيه حضرت صاحب الا مر عليه السلام و غيبت آن حضرت مذكور شد و من استهزاء مى كردم به اين سخنان ، در اين حـال عـموى من حسين داخل مجلس شد و من باز همان سخنان را مى گفتم ، گفت : اى فرزند! من نـيـز اعـتـقـاد تـو را داشـتـم در ايـن بـاب تـا آنـكـه حـكـومت قم را به من دادند در وقتى كه اهل قم بر خليفه عاصى شده بودند، و هر حاكمى كه مى رفت او را مى كشتند و اطاعت نمى كردند پس لشكرى به من دادند و به سوى قم فرستادند چون به ناحيه طرز رسيدم به شـكـار رفـتـم ، شـكارى از پيش من به در رفت از پى آن رفتم و بسيار دور رفتم تا به نـهـرى رسـيـدم در مـيـان نـهـر روان شـدم و هر چند مى رفتم وسعت آن بيشتر مى شد در اين حـال سـوارى پـيدا شد و بر اسب اشهبى سوار و عمامه خز سبزى بر سر داشت و به غير چشمهايش در زير آن نمى نمود و دو موزه سرخ برپا داشت به من گفت : اى حسين و مرا امير نـگـفت و به كنيت نيز ياد نكرد بلكه از روى تحقير نام مرا برد، گفت : چرا غيب مى كنى و سـبـك مـى شـمـارى نـاحـيه ما را و چرا خمس مالت را به اصحاب و نواب ما نمى دهى ؟ و من صاحب وقار و شجاعتى بودم كه از چيزى نمى ترسيدم ، از سخن او بلرزيدم و گفتم : مى نـمـايـم اى سـيـد مـن آنـچـه فـرمـودى ، گفت : هرگاه برسى به آن موضعى كه متوجه آن گرديدى و به آسانى بدون مشقت قتال و جدال داخـل شـهـر شـوى و كـسـب كـنى آنچه كسب مى كنى خمس آن را به مستحقش برسان ، گفتم : شنيدم و اطاعت مى كنم ، پس ‍ فرمود: برو با رشد و صلاح . و عنان اسب خود را گردانيد و روانـه شـد و از نـظـر مـن غـائب گـرديد و ندانستم به كجا رفت و از جانب راست و چپ او را بـسـيـار طلب كردم و نيافتم . ترس و رعب من زياده شد و برگشتم به سوى عسكر خود و ايـن حـكـايـت را نقل نكردم و فراموش كردم از خاطر خود و چون به شهر قم رسيدم و گمان داشـتـم كـه بـا ايـشان محاربه خواهم كرد، اهل قم به سوى من بيرون آمدند و گفتند هركه مـخالف ما بود در مذهب و به سوى ما مى آمد با او محاربه مى كرديم و چون تو از مايى و بـه سـوى مـا آمـده اى مـيـان مـا و تـو مـخـالفـتـى نـيـسـت داخـل شـهـر شـو و تـدبـيـر شـهـر بـه هـر نـحـو كـه خـواهـى بـكـن ، مـدتى در قم ماندم و امـوال بـسـيـار زيـاده از آنـچـه تـوقـع داشـتـم جـمع كردم پس امراى خليفه بر من و كثرت امـوال مـن حـسـد بـردنـد و مـذمـت مـن نـزد خـليـفـه كـردنـد تـا آنـكـه مـرا عـزل كـرد و برگشتم به سوى بغداد و اول به خانه خليفه رفتم و بر او سلام كردم و بـه خـانـه خـود بـرگـشـتـم و مـردم بـه ديـدن مـن مـى آمـدنـد. در ايـن حـال مـحمّد بن عثمان عمرى آمد و از همه مردم گذشت و بر روى مسند من نشست و بر پشتى من تكيه كرد، من از اين حركت او بسيار به خشم آمدم و پيوسته مردم مى آمدند و مى رفتند و او نـشـسـتـه بـود و حـركـت نـمـى كرد، ساعت به ساعت خشم من بر او زياده مى شد چون مجلس مـنـقـضـى شـد به نزديك من آمد و گفت : ميان من و تو سرى هست بشنو، گفتم : بگو، گفت : صاحب اسب اشهب و نهر مى گويد كه ما به وعده خود وفا كرديم پس آن قصه به يادم آمد و لرزيدم و گفتم مى شنوم و اطاعت مى كنم و به جان منت مى دارم پس برخاستم و دستش را گـرفـتم و به اندرون بردم و در خزينه هاى خود را گشودم و خمس همه را تسليم كردم و بـعـضى از اموال را كه من فراموش كرده بودم او به ياد من آورد و خمسش را گرفت و بعد از آن من در امر حضرت صاحب الا مر عليه السلام شك نكردم ، پس حسن ناصرالدوله گفت من نـيـز تـا ايـن قـصـه را از عـم خـود شـنـيـدم شـك از دل مـن زائل شد و يقين نمودم امر آن حضرت را
دسته ها : معجزات حضرت
شنبه بیست و ششم 1 1391 20:36

معجزات آن حضرت، دو دسته است: الف) معجزاتى كه آن حضرت در دوران تولّد و كودكى و غيبت، انجام داده اند. 1- تولّد بدون ظاهر شدن آثار حمل از امام حسن عسكرى(عليه السلام) نقل شده كه به حكيمه (دختر امام جواد(عليه السلام)) فرمود: «امشب، به خانه ى ما بيا; زيرا، امر مهمّى رخ خواهد داد.». حكيمه پرسيد: «چه اتفاقى؟». امام(عليه السلام)فرمود: «قائم آل محمد امشب به دنيا خواهد آمد.». حكيمه پرسيد: «از چه كسى؟». امام(عليه السلام)فرمود: «از نرجس.». حكيمه مى گويد: «به نزد نرجس رفتم و به او، فرزند بزرگوارى را بشارت دادم، در حالى كه هيچ اثر حملى در او مشاهده نكردم.».(5) چنين معجزه اى، در مورد حضرت موسى(عليه السلام) هم بيان شده است. در مادر او، يوكابد، هيچ آثار حملى ظاهر نبود(6) و تا روزى كه موسى(عليه السلام) به دنيا آمد، كسى نفهميد كه او حامله است. 2- قرآن خواندن در بدو تولّد هنگامى كه امام مهدى (عج) از مادر تولّد شد، ايشان را به امام حسن عسكرى(عليه السلام) دادند. آن حضرت، وى را در آغوش گرفت و فرمود: «قران بخوان.». امام مهدى (عج) شروع به قرآن خواندن كرد.(7) 3- شفاى مريض لاعلاج محمّد بن يوسف نقل مى كند، به مرضى دچار شدم كه پزشكان از علاج آن نااميد شدند. نامه اى به حضرت امام مهدى (عج) نوشتم و از آن حضرت، طلب شفا كردم. ايشان در جواب نوشتند: «ألبسك الله العافيه; خداوند، بر تو لباس عافيّت بپوشاند.». مدّتى نگذشت كه شفا پيدا كردم و وقتى پزشكان از اين ماجرا مطلع شدند، گفتند: «اين شفا و عافيت، به يقين، از جانب خداوند بوده است.».(8) هنگامى كه امام مهدى (عج) از مادر تولّد شد، ايشان را به امام حسن عسكرى(عليه السلام) دادند. آن حضرت، وى را در آغوش گرفت و فرمود: «قران بخوان.». امام مهدى (عج) شروع به قرآن خواندن كرد 4- طلا شدن سنگريزه يكى از اهالى مدائن مى گويد: به همراه رفيقم، به حج مى رفتيم. در نزديكى موقف، فقيرى به سوى ما آمد. ما به او جواب ردّ داديم. سپس به سوى جوانى خوش سيما كه ردايى پوشيده بود رفت. او، سنگى از روى زمين برداشت و به فقير داد. شخص فقير، مدّت زيادى در حق او دعا مى كرد. در اين هنگام، آن جوان غائب شد. ما به نزد مرد فقير رفتيم و گفتيم: «واى بر تو! آيا براى گرفتن يك سنگ، اين قدر دعا مى كنى؟» كه ناگهان در دست او سنگى از طلا ديديم كه در حدود بيست مثقال مى شد. وقتى در مورد آن جوان از اهل مكّه و مدينه سوال كرديم، گفتند: «چنين شخصى از علويان است و هر سال با پاى پياده به حج مى آيد.».(9) 5- خبر دادن از غيب از پسر مهزيار نقل شده كه در سفرى با كشتى همراه پدرم بودم و مال زيادى به همراه او بود. پدرم، دچار بيمارى سختى شد و گفت: «من، در حال مردن هستم.». و در مورد آن اموال، وصيت كرد كه آن ها را به امام زمان (عج) بدهم. از اين وصيّت تعجّب كردم، ولى مطمئن بودم كه پدرم بيهوده سخن نمى گويد. با خود گفتم: «اگر امر برايم روشن شد، مانند دوران امام حسن عسكرى(عليه السلام) به وصيّت عمل مى كنم والّا آن را صدقه مى دهم.». مدّتى در عراق بودم تا اين كه فرستاده اى از جانب امام زمان (عج) آمد و مشخصّات مال و محلّ مخفى كردن آن را گفت و حتّى بعضى از مشخّصاتى را كه خودم هم نمى دانستم، بيان كرد و من هم مال را به او دادم.(10) ب) معجزاتى كه امام مهدى (عج) به هنگام ظهور انجام خواهد داد. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «هيچ معجزه اى از معجزات انبيا نيست مگر اين كه خداوند آن را به دست حضرت قائم (عج) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد كرد.» .(11) بنابراين، معجزات آن حضرت به دوره قبل از غيبت و غيبت، ختم نمى شود و به هنگام ظهور نيز آن حضرت براى معرّفى حقانيّت خويش و اتمام حجّت بر دشمنان و منكران، معجزاتى را انجام خواهند داد

دسته ها : معجزات حضرت
دوشنبه بیست و هشتم 1 1391 21:55

دوازده نشانه عالي انتظار -------------------------------------------------------------------------------- برگرفته از آثار : حجة الاسلام محمد محمدي اشتهاردي بعضى از علماى بزرگ براى درجه عالى انتظار با استفاده از روايات ، دوازده نشانه ذكر كرده و نشانه دوازدهم را چنين شرح مى دهند                                                                                                                           . از علامات انتظار مهيا بودن براى ورود محبوب است و مهيا بودن به چند چيز است .                        1- عزم حقيقى بر يارى و متابعت آن حضرت 2- متصف شدن به صفات نيك اخلاقى و دورى از هر گونه آلودگى اخلاقى آئينه شو جمال پرى طلعتان طلب جاروب كن تو خانه و پس ميهمان طلب 3- مواظبت در اطاعات و انجام واجبات و مستحبات و ترك محرمات و مكروهات 4- تهيه سلاح 5- مرابطه و مرزدارى 6- مواظبت در خواندن عهدنامه بزرگ و كوچك (كه در كتاب زادالمعاد مذكور است ) (381) ظلم نكردن و اعانت به ظلم نكردن و هشيارى و توجه و شناخت افراد نيرنگ باز و توطئه نيز از جمله امورى است كه بايد به آن توجه داشت .

دسته ها :
چهارشنبه بیست و سوم 1 1391 20:15

عناصراصلى برنامه ريزى قيام و ظهور -------------------------------------------------------------------------------- برگرفته از آثار : حجة الاسلام محمد محمدي اشتهاردي بر همين اساس بايد براى تحقيق آن يك برنامه ريزى حساب شده و جامع در سطح كل جهان صورت گيرد. با توجه به اهميت فوق العاده آن بايد در اين برنامه ريزى ، امور بسيار به طور عملى و جدى و حساب شده تعقيب شود كه ما در اينجا امور نهگانه زير را كه پايه هاى اصلى اين برنامه ريزى است و بايد به همت مسلمانان تحقق يابد تا زمينه ساز ظهور خاطرنشان مى كنيم : 1- هدفدارى : يكى از عوامل پيروزى ، داشتن هدف است به ويژه هدفى عالى و تاءمين كننده تمام ابعاد سعادت بشر در مورد مصلح آينده حضرت مهدى (عج ) تمام پيامبران و امامان و كتب آسمانى و اديان حقيقى ، خبر از ظهور او را در آخرالزمان داده اند، و اين عقيده در اسلام جزء بافت و اركان اسلام است ، بر همين اساس ، هدف مشخص و غير مبهم است ، و بروز نهضتها و قيامها براى رسيدن به اين هدف ، كوركورانه و مبهم نيست . امام خمينى قدس سره در يكى از سخنان خود كه در روز نيمه شعبان 1360 شمسى ايراد نمود فرمود: ((بايد خودمان را مهيا كنيم از براى آمدن آن حضرت ، من نمى دانم اسم رهبر روى ايشان بگذارم ، بزرگتر از اين است ، نمى دانم بگويم كه شخص اول است ، براى ان كه دومى در كار نيست ايشان را نمى توانم ما با هيچ تعبيرى تعبير كنيم ، الا همين كه (مهدى موعود ((عج )) ) هدف دار بودن اين عقيده را مشخص مى كند، و هدف است كه قيامها را خط و جهت داده و از سرنگونى در مى آورد و به راه صاف و راست رهنمون مى نمايد، بنابراين بايد در اين برنامه ريزى به اين هدف توجه گردد. 2- توجه به جهانى بودن ظهور: پايه دوم اين برنامه ريزى اين است كه ظهور و امامت امام زمان عليه السلام مربوط به كل جهان است ، و پس از ظهور اسلام حقيقى با تمام ابعادش در همه جهان بدست با كفايت آن حضرت در سطح جهان حاكم و پياده مى شود. امام صادق عليه السلام فرمود: (( اذا قام القائم لا يبقى ارض الا نودى فيها شهادة لا اله الا اللّه و ان محمدا رسول اللّه ؛)) ((وقتى كه قائم (عج ) قيام كرد، هيچ نقطه اى از زمين نيست مگر اين كه آواى توحيد و پذيرش رسالت پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم در آن بلند است .)) (365) بنابراين در اين برنامه ريزى بايد همه جهان با انواع فرهنگ ها و سنتها و انحرافات و عقايد گوناگون را در نظر گرفت و طرحى جامع براى براندازى همه فسادها و انحرافات همه جهان ، كه از آن گاهى تعبير به صدور انقلاب اسلامى مى شود ارائه داد. با توجه به اين كه جهان همچون حلقه هاى زنجير در شؤ ون مختلف به هم ارتباط دارد و همين ارتباطات تاءثيرات مثبت و منفى نسبت به همديگر دارند، اگر ما نقطه اى را از انحراف بيرون آورديم كافى نيست چرا كه خواه ناخواه تاءثيرات اطراف اين نقطه ، مانع وصول به هدف در آن نقطه خواهد شد. 3- جهش و انقلاب : همان گونه كه از نام انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج ) پيدا است بايد براى وصول به اين انقلاب به صورت انقلابى كار كرد، با ميانه روى و محافظه كارى و خط ليبرالى نمى توان به اين هدف بزرگ رسيد، چرا كه پر واضح است براى برنامه ريزى يك چنين انقلاب عظيمى كه موانع بسيارى سر راه دارد، بايد جهاد كرد، جهادى پى گير و بزرگ ، و تبديل انحرافات عقلى و عملى و اخلاقى به اعتدال و صراط مستقيم ، كه يك تحول بى نظير و عظيمى است چنين تحولى با ميانه روى و محافظه كارى ، به دست نمى آيد. بنابراين بايد حركتهاى اين نهضت ، اسلامى و مكتبى باشد، و از حركتهاى غيرمكتبى چنين تحولى ميسر نيست . چنانكه در روش انبياء و پيامبران الهى عليهم السلام از جمله پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم به خوبى اين انقلاب و جهش را در سطح محدود خودشان مى بينيم ، البته چنانكه خواهيم گفت اين مطلب به اين معنا نيست كه ما در اين كار عجله كنيم و سطحى به پيش رويم . قابل توجه اينكه طبق بعضى از روايات ، آن حضرت در روز عاشورا قيام مى كند. (366) و به فرموده امام صادق عليه السلام در شب بيست و سوم ماه رمضان بنام آن حضرت ندا شود و روز عاشورا قيام كند. (367) دقت در اين نكته كه در روايات اسلامى وارد شده در شب تولد امام زمان عليه السلام زيارت امام حسين عليه السلام را بخوايند، با توجه به محتواى اين زيارت و ارتباط اين دو، نتيجه مى گيريم ، كه مساءله راحت طلبى در كار نيست بلكه مساءله قيام و انقلاب و شهادت طلبى و جهاد تا سر حد شهادت و نفرت شديد از دشمن است و بايد با چنين روشى خود را به امام زمان عليه السلام نزديك كنيم ، در اينجا نقل اين روايت بجا است ، امام صادق عليه السلام در ضمن حديثى فرمود: (( اذا قام قائمنا سقطت التقية و جرد السيف و لم ياءخذ من الناس و لم يعطهم الا بالسيف ؛)) ((وقتى كه قائم (عج ) ما قيام كند تقيه برداشته شود و شمشير كشيده گردد و با مردم (متمرد) در داد و ستد جز شمشير (حكومت ) در ميان نباشد.)) (368) 4- پيشرفت عميق و استوار: در برنامه ريزى لازم است ، توجه كامل شود كه در تمام ابعاد به طور صحيح و عميق و استوار به پيش رفت و واحدهاى اين بناى عظيم را از اساس و شالوده درست و محكم و خلل ناپذير ساخت و به همين ترتيب رگه هاى ديگر اين بنا با استوارى به پيش رود و گرنه كوچكترين طوفانى آن بنا را ويران خواهد كرد، بنابراين نبايد در اين كار عظيم ، عجله كرد و به عبارت ديگر بايد هر چه مى توانيم بر كيفيت كار توجه كنيم ، نه كميت بدون كيفيت . در اينجا بد نيست به يك فراز تاريخى عجيب ((كه مى توان از آن درس ‍ نيكى گرفت گر چه از بيگانگان است )) اشاره كنيم . در جنگ جهانى دوم وقتى قواى متحدين (آلمان ، ايتاليا، ژاپن ) فرانسه را كه جزء قواى متفقين (انگليس ، آمريكا، شوروى ) بود شكست دادند، و در جولاى سال 1940 ميلادى انگلستان در ميدان نبرد جهانى با دشمن پيروزمند، تنها ماند، در پاريس كنفرانس سرى بين سه نفر از سران جنگ جهانى يعنى چرچيل (رهبر انگلستان )، هيتلر (رهبر آلمان ) و موسولينى (رهبر ايتاليا) در قصر ((فونتن بلوى )) به وجود آمد. در اين كنفرانس هيتلر به چرچيل گفت : حال كه سرنوشت جنگ معلوم است و بزرگترين نيروى اروپا و متفق انگليس يعنى فرانسه شكست خورده است ، براى جلوگيرى از كشتار بيشتر، بهتر است انگلستان قرارداد شكست و تسليم را امضاء كند تا جنگ متوقف شود و صلح به جهان بازگردد. چرچيل در جواب گفت : بسيار متاءسفم كه من نمى توانم چنين قراردادى را امضاء كنم ، زيرا هنوز انگلستان شكست نخورده است و شما را فاتح نمى شناسم . هيتلر و موسولينى از اين گفتار چرچيل عصبانى مى شوند، به تندى با او برخورد مى كنند، چرچيل با خون سردى مى گويد: عصبانى نشويد، انگليس ‍ به شرطبندى ، خيلى اعتقاد دارد، آيا حاضريد براى حل قضيه با هم شرط ببنديم ؟ در اين شرط هر كه برنده شد بايد بپذيرد كه فتح با او است . سران فاشيست (هيتلر و موسولينى ) با خوشروئى اين پيشنهاد را قبول كردند، در آن لحظه هر سه نفر در جلو استخر بزرگ كاخ نشسته بودند. چرچيل گفت : آن ماهى بزرگ را در استخر مى بينيد هر كس آن ماهى را تصاحب كند برنده جنگ است ، هيتلر فورا پارابلوم خود را از كمر كشيد به اين سو و آن سوى استخر پريد و شروع به تيراندازى هاى پياپى به ماهى كرد ولى سرانجام بى نتيجه و خسته و درمانده بر صندلى خود نشست ، و به موسولينى گفت حالا نوبت تو است . موسولينى لخت شد و به استخر پريد، ساعتى تلاش و تقلا كرد، او نيز بى نتيجه و درمانده بيرون آمد و بر صندلى خود نشست . همين كه نوبت به چرچيل رسيد، صندلى راحت خود را كنار استخر گذاشت ليوانى به دست گرفت ، در حالى كه با تبسم سيگار برگ خود را دود مى كرد شروع به خالى كردن آن استخر نمود. رهبر آلمان و ايتاليا كه مى خواستند ببينيد نخست وزير سالخورده و چاق و سنگين انگلستان در برابر آنان چه تاكتيكى جهت صيد ماهى پيش خواهد گرفت ، وقتى او را در چنين وضعى ديدند با تعجب پرسيدند: چه مى كنى ؟ چرچيل گفت : من عجله براى شكست ندارم با حوصله ، اين روش مطمئن خود را ادامه مى دهم ، سرانجام پس از تمام شدن آب استخر، بى آنكه صدمه اى به ماهى بخورد صيد از من خواهد بود. (369) اين واقعه عجيب گر چه از بيگانگان است ولى مى توان از آن اين درس را آموخت كه : براى وصول به هدف آن هم هدف بزرگ نبايد عجله كرد و سطحى به پيش رفت ، بلكه بايد با برنامه ريزى عميق و اطمينان بخش هر چند دراز مدت و در عين حال با كمترين ضايعات كار را ادامه داد، و اين كار نياز به طرح هاى بسيار استوار و محكم خواهد داشت . البته تحقق چنين امر مهمى نياز به طول زمان دارد، از اين رو خداوند متعال به حضرت مهدى عليه السلام طول عمر عنايت فرموده است (دقت كنيد) تا آمادگى در مردم جهان پيدا شود. (370) 5- اخلاص : براى پيشروى و دست يازى به مقدمات ظهور، هيچ عاملى در كاربرد امور، و پيمودن پله ها و پشت سرگذاشتن موانع مانند ((اخلاص )) در كار نيست ، اخلاص ، در كارها روح و نشاط مى بخشد، و به طور اتوماتيك بدون دردسر، چرخهاى عظيم موتورهاى انقلاب را به حركت در مى آورد، اخلاص انسان را به آخرين درجه آمادگى و اراده قاطع و طبيعى بودن بدون منت كه همان انتظار ظهور است سوق مى دهد، خداوند متعال پشتيبان افراد مخلص است ، شيطان و هوسهاى نفسانى كه ضررها و ضربات سختى بر رشد انسانها وارد مى آورند از افراد مخلص دورند. (371) آزاد انديشى واقعى در سايه اخلاص به دست مى آيد، توكل به خدا و اعتماد به نفس ، و عزت و شرافت كه هر يك عاملى براى دستيابى به مقدمات ظهور حضرت بقية اللّه (عج ) است در پرتو اخلاص ، جان مى گيرند و تحقق مى يابند. در روايتى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم : ((هر بنده اى چهل روز در راه خدا مخلصانه قدم برداشت خداوند درد و درمان را به او نشان مى دهد و ريشه هاى حكمت و دانش را در دلش استوار مى سازد.)) (372) امام صادق عليه السلام در سخنى فرمود: (( اذا كان مخلصا لله اخاف اللّه منه كل شيئى حتى هوام الاءرض و سباعها و طير السماء؛)) ((هر گاه مؤ منى كارها را تنها براى خدا انجام دهد، خدا همه چيز حتى جنبدگان و درندگان زمين و پرندگان آسمان را از او مى ترساند.)) (373) بنابراين در اين برنامه ريزى بايد اخلاص در كارها سرلوحه برنامه ها قرار گيرد. 6- تخصص و تعهد: تخصص و تعهد و به عبارت ديگر علم و ايمان ، و توسعه دادن به اين دو در همه ابعاد زندگى ، بهترين زمينه ساز براى فراهم شدن ظهور امام زمان عليه السلام است ، و اين دو همچون دو بال پرنده اند كه آن پرنده با آن دو بال به پرواز در مى آيد، اگر هيچيك از اين دو نباشد، پروازى نيست و اگر يكى باشد و ديگرى نباشد باز نتيجه بخش نيست چرا كه با يك بال نمى توان پرواز كرد. تخصص بدون تعهد، مثالش در اين شعر مثنوى مولوى آمده : تيغ دادن در كف زنگى مست به كه آيد علم ، ناكس را بدست تعهد بدن تخصص نيز در بسيارى اوقات به جاى پيشرفت بر مشكلات كار مى افزايد و احيانا خسارت ناپذيرى بر انسان وارد مى سازد و مثالش ‍ همچون ماشينى است كه بدون چراغ در بيابان هولناك و پر فراز و نشيبى حركت مى كند كه جز سقوط و سرگردانى نتيجه اى ندارد. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: (( من عمل على غير علم كان ، ما يفسد اكثر مما يصلحه ؛)) ((كسى كه بدون علم و دانش كارى انجام مى دهد، ضرر و زيان آن بيش از نفع آن است .)) (374) از سخنان اميرمؤ منان على عليه السلام است كه فرمود: ((كمر مرا دو گروه شكستند: 1 دانشمندان منحرف 2 مردم نادان )) (375) قرآن مجيد در يك آيه ، پيشروى و پيمودن درجات عالى و پيروزى را در سايه تخصص و تعهد (علم و ايمان ) هر دو دانسته و مى فرمايد: (( يرفع اللّه الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ؛)) ((خداوند از شما، آنان را كه ايمان آوردند و تحصيل علم و دانش كردند، چندين درجه بر ديگران برترى مى بخشد.)) (376) با توجه به اينكه علم و شناخت ، انسان را به عوامل رشد و ترقى و دستورات حياتبخش و سازنده مكتب حركت آفرين و غنى اسلام آگاه مى سازد، و تعهد و ايمان ، آن عوامل را اجراء مى نمايد. 7- مانع شناسى : اكثرا حركت فراهم مى شود، ولى موانع سر راه ، چرخهاى آن عوامل را از حركت باز مى دارد، بايد موانع را بشناسيم تا آنرا از سر راه برداريم ، مثلا انحطاط مذهبى و اخلاقى ، عدم استفاده از علوم گوناگون و عفلت از وضع زمان ، اختلاف و تفرق ، كارهاى اساسى و اصلى را فداى امور جزئى و فرعى كردن ، مقدم داشتن منافع شخصى بر منافع عمومى و... از موانع سر راه است ، حتما به اين جهت نيز بايد در برنامه ريزى توجه گردد، همه پيامبران و اولياء خدا عليه السلام آرزو داشتند كه به هدف برسند ولى موانع سر راه مانع وصول آنها به هدف عاليشان شد، شايد يك فلسفه اينكه خداوند عمر حضرت مهدى (عج ) را طولانى كرده اين باشد كه در اين مدت موانع شناخته گردند و از سر راه برداشته شوند. بر همين اساس است كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (( العامل على غير بصيرة كالسائر على غير طريق و لا تزيد سرعة الا بعدا؛)) ((عمل و حركت بدون بصيرت و شناخت مانند حركت در غير راه اصلى است و سرعت در اين راه جز دورى بيشتر از هدف ، نتيجه ديگرى ندارد.)) (377) 8- هشيارى و هوشمندى : يك فرد با ايمان بايد ((كيس )) و هوشيار باشد و به جاى دو چشم با چهار چشم اطراف خود را ببيند و كاملا مراقب باشد، كه از ناحيه دشمن غافلگير نگردد، و به طور خلاصه مؤ من در اين دنيا بايد خود را همواره در جبهه مقدم جنگ با دشمن ببيند و مواظب باشد كه اگر دشمن از در رفت ، از پنچره وارد نشود، اگر در جبهه نظامى شكست خورد در جبهه اقتصادى پيروز نشود و... به عنوان مثال ؛ حكومت عثمانى يك حكومت مقتدر اسلامى بود، هيچ قدرتى را ياراى مقابله با آن نبود ولى بر اثر عدم هشيارى و به خاطر غفلت و غوطه ور شدن در امور گذرا و مادى ، آنچنان غافلگير شد كه با يك پيش آمد يعنى جنگ جهانى دوم از هم پاشيد و به چندين قسمت تجزيه شد و در نتيجه در مارس 1925 ميلادى اسلام به معنى يك قدرت آشكار سياسى و اجتماعى و كانون مشتعل از انديشه ها و احساسهاى نو و نيرومند زائيده از صحنه حوادث جهان رخت بر بست و از ميدانهاى گرم كار و پيكار به گوشه سرد و آرام خزيد و رفته رفته راه سقوط و تفرق را پيش گرفته ، نه تنها در جبهه نظامى و سياسى شكست خورد بلكه اسلام جوشان و خروشان و حركتزا و جنبش آفرين در ميانشان به اسلام فرسوده و بى روح در آمد، دشمنان از فرصت استفاده كرده و به پيش تاختند. (378) در اين راه بايد از عوامل بازدارنده و غافل كننده مانند سنت گرائى و گذشته نگرى غلط، شخصيت گرائى ، پيشداورى و گم بودن ، عجب و خودبينى كه پيروى از هوس هاى نفسانى ، تكيه بر حدس و گمان ، وابستگى ها و...، به شدت پرهيز كرد. اين مطلب مهم را رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در يك عبارت كوتاهى فرموده است : (( و لو لا كثير كلامكم و تمريج فى قلوبكم لراءيتم و ارى و سمعتم ما اسمع ؛)) ((اگر زياده روى در سخن شما (شعار تو خالى )، هرزه چرانى در دل شما (پر كردن ذهن از امور واهى ) نبود هر چه من مى بينم شما هم مى ديديد و هر چه من مى شنوم شما هم مى شنيديد.)) (379) 9- دورنمايى از امكانات عظيم دنياى اسلامى و نتيجه بحث : در اينجا با توجه به مطالب ياد شده درباره امكانات مسلمانان فعلى دنيا به طور فشرده ، سخنى به ميان مى آوريم كه اگر به راستى اين امكانات براى يك برنامه ريزى جامع و حساب شده در جهت اجراى اسلام كه زمينه سازى ظهور حضرت مهدى (عج ) است به كار گرفته مى شد چقدر مثمر ثمر و نتيجه بخش بود! امكانات مسلمانان را از چند جهت مى توان بررسى كرد: الف : از جهت نيروى انسانى و اتحاد: امروز حدود يك ميليارد نفر مسلمانان در دنيا زندگى مى كنند و يك چهارم جمعيت كرده زمين را تشكيل مى دهند و حدود 47 كشور مستقل دراند، و در بسيار از كشورها هم داراى نيروى عظيم مى باشند، مثلا هندوستان يك كشور اسلامى نيست ولى داراى يكصد و پنجاه ميليون مسلمان است و در شورويى (سايق ) شصت تا هفتاد ميليون مسلمان وجود داشت و در ساير كشورها نيز تعدادشان بسيار زياد است . اگر اينها متحد شوند، هيچ قدرتى در دنيا بدون جلب رضاى اينها نمى تواند حاكم باشد، با توجه به اينكه اگر نفوس يك ميليارد مسلمان بوسيله عقيده به اسلام ، مرتبط گردد چه قدرت عظيمى به وجود خواهد آمد! و با توجه به اينكه در دنياى امروز قدرتهايى كه وجود دارد، يكى از آن قدرتهاى ماركسيسم است كه در كشورهاى ماركسيستى هستند، كه با فروپاشى آن در شوروى ، از هم پاشيدند، و آنها كه باقى مانده اند، اگر تحت اين عنوان با هم متحد شوند، چه مى توانند بكنند، با اينكه بين آنها نيز تفرقه شديد است ، كمونيستهاى چين و كمونيستهاى شوروى سابق را تكفير مى كنند و به عكس ... يكى از قدرتهاى ، قدرت مسيحيت است ، مى گويند در دنيا بيش از يك ميليارد مسيحى وجود دارد، اما مسيحى ها هم با هم اختلاف شديد دارند، نيروى عظيم پروتستان ، اصلا كاتوليكها را قبول ندارند، به علاوه مكتبشان يك مكتب زاينده و حركت بخش نيست ، يهوديها در دنيا حدود ده ميليون يا پانزده ميليون نفر مى باشند كه از تفرقه شديدى برخوردارند. بودائيها زياد هستند، ولى يك تيپ خاصى مى باشند و داعيه اجتماعى و سياسى ندارند، سيكها نيز چيزى نيستند، تنها قدرت عظيمى كه تحت پوشش آئين حركت آفرين اسلام بى بديل و رقيب مى ماند، مسلمانان هستند، اگر اينها يك جريان خوب اجتماعى براى خود درست كنند، از ساخت حساسترين اسلحه هاى اتمى و سفينه هاى فضانوردى تا ساخت سوزن سنجاق براى خوشان امكان متخصص داشتن و تكنيك در سطح عالى وجود دارد... بسيارى از همين مغزهاى اسلامى ، مراكز صنعتى اروپا و آمريكا را مى گردانند، به آنجا رفته اند و مانده اند و فسيل شده اند. و در مجامع بين المللى ، مسلمانان 45 46 راءى مستقل دارند، كه اگر هر نفرشان بتوانند يك راءى از كشورهاى ديگر را به دست آورند داراى 90 راءى خواهند شد هيچ بلوكى در دنيا نيست كه آن همه راءى داشته باشد. قدرتهاى غير اسلامى ، به عنوان يك قدرت نيرومند وجه مشتركى ندارند كه آنها را به هم پيوند دهد، ولى اسلام با عنوان ((حبل اللّه )) (رابط دينى خدا) همه را به هم پيوند مى دهد، و از قطرات باران سيل بنيان كن جارى مى سازد. ب : امكانات جغرافيائى دنياى اسلام : اسلام داراى امكانات جغرافيايى عظيمى است كه با هيچ قدرتى در دنيا قابل مقايسه نمى باشد، خليج فارس و تنگه هرمز، دو طرفش در دست مسلمانان است ، دو طرف كانال سوئز، در دست مسلمانان است ، يك طرف جبل الطارق در دست مسلمانان است ، عبور از اقيانوس هند بدون جلب رضايت مسلمانان ممكن نيست ، اقيانوسيه در دست مسلمانان است ، و در جنوب آفريقا مهمترين خط كشتيرانى دنيا وجود دارد، اگر مسلمانان مايل نباشند، عبور در آن ممكن نيست ، يك طرف دريا استراتژيكى مديترانه در دست مسلمانان است ، تنگه دارانل و بسفور هم در دست مسلمانان است و... ج : امكانات اقتصادى دنياى اسلام : وضع اقتصادى مسلمانان در حدى است كه تنها در اوپك حداقل 40سوخت دنيا از ناحيه مسلمانان تاءمين مى شود، و اگر اين امر نباشد دنيا خاموش مى گردد، قاره آفريقا (كه 70 آن مسلمانان هستند) انبار باروت اروپاست ، اگر اين انبار را ببندند اروپا خفه مى شود و نمى تواند ادامه زندگى دهد. مثلا ژاپن يكپارچه به دنياى اسلام وابسته است و اگر دو ماه رابطه اش را با دنياى اسلام قطع كند به يك جزيره سرد و خاموش تبديل مى شود. (380) كوتاه سخن اينكه : دنياى اسلام بدون نياز اقتصادى به دنياهاى ديگر مى تواند ادامه زندگى دهد اما دنياهاى ديگر بدون نياز به دنياى اسلام نمى توانند ادامه زندگى دهند. ما با سران حكومتهاى اسلامى كه خود را فروخته اند حرفى نداريم ، با ملتهاى مسلمان حرف مى زنيم ، اگر براستى آنها با نهضت خود و با تشكيل كنفرانسهاى جدى و عميق آن همه امكانان را براى تحقق آرمان اسلامى بكار گيرند و با تشكيل كنفرانسهاى جدى و عميق و برنامه ريزيهاى دقيق در جهت حكومت جهانى تحت رهبرى يك مصلح عادل و عالم حركت كنند، آن وقت است كه دنيا آماده ظهور حضرت مهدى (عج ) خواهد شد و همه آن چيزهايى كه ناممكن تصور مى كرديم ، ممكن مى شود و تحقق مى يابد. به اميد يك چنين تحول عظيم و به كارگيرى امكانات دنياى اسلام تحت فرماندهى عظيم و وسيع اسلام

دسته ها :
چهارشنبه بیست و سوم 1 1391 19:43

حكمت غيبت طولانى

برگرفته از آثار آية الله سيد محمد كاظم قزويني


در اينجا پرسشى است كه ناگزير بايد بدان پاسخ داد.
پرسش اين است كه : ((حكمت و دليل غيبت آن حضرت در طى اين قرون و اعصار طولانى چيست ؟)) و براى چه منظورى از ديگان غايب است ؟))

پاسخ :
هـنـگـامـى كـه بـه روايـات رسـيـده از پـيـامـبـر و اهل بيت عليه السلام در مورد امام عصر عليه السلام مى نگريم به اين نكته تصريح شده اسـت كـه : حـكـمت غيبت طولانى آن وجود گرانمايه به فرمان خدا، صيانت از جان گرامى و حيات پربركت او براى به تحقق رسانيدن نويدها و بشارتهاست .

چرا كه ما مى دانيم كه دو رژيم سياهكار عثمانى و عباسى و ديگر حكومت گران خودكامه اى كـه در طى قرون و اعصار در كشورهاى اسلامى بويژه خاورميانه حكومت مى كردند، هموراه تـمـامـى تـلاش و كوشش ارتجاعى خود را در راه از ميان برداشتن آن مصلح بزرگ جهانى بـكـار گـرفتند، بويژه پس از دريافت اين حقيقت كه او طبق آيات و رايات همان اصلاحگر پـرشـكـوهـى اسـت كـه پـايـه هـاى قـدرت ظـالمانه آنان را به لرزه در مى آودر، كاخهاى بـيـدادگرانه آنان را منهدم مى سازد و آنان را از تسلط ظالمانه ، بر سرنوشت بندگان خدا و سرزمينهاى آنان باز مى دارد.

گام به گام با زندگى امامان عليهم السلام
 

شما اندكى به تاريخ زندگى امامان اهل بيت عليه السلام بنگريد، يكى از آنان را نـخـواهـيـد يـافت كه به طور طبيعى از دنيا رفته باشد، تمامى آنان را تجاوزكاران به حقوق و هستى جامعه ها، به دليل ظلم ستيزى آن بزگواران ، به شهادت رسانده اند.
از تـاريـخ نـخستين امام راستين اميرمؤ منان عليه السلام آغاز كنيد هميگونه با تاريخ گام بـه گـام پـيـش بـيـاييد، خواهيد ديد كه همه آنان يا با شمشير بيداد به خود پاك خويش خـفـتـه انـد و يـا بـوسـيـله سـم خيانت مسموم شده اند، حتى حضرت عسكرى عليه السلام را بـوسـيله سم به شهادت رساندند با اينكه مى دانستند كه نويدها و راياتى كه در مورد حضرت مهدى عليه السلام رسيده است در مورد آن گرامى نيامده است .
در مـورد هيچكدام از امامان نور عليهم السلام حتى يك نويد و روايت نيامده است كه : او جهان را از عـدالت لبـريـز خـواهـد سـاخـت و يـا بـر سـراسـر جـهـان حـكومت خواهد نمود. يا همه وسايل و امكانات پيروزى كامل براى او فراهم خواهد شد.
بـراى ايـن وصـف ، سـتـمـكـاران بـا هـمـه آنـان ايـنـگـونـه بـيـداگـرانـه عـمل كردند و همه را به شهادت رساندند، اينك بايد ديد كه موضع حكومتها و قدرتها در مـورد آن اصـلاحگر بزرگى كه مهمترين خطر براى قدرت و امكانات ظالمانه و استبدادى آنهاست و انبوه آيات و روايات نيز از او به عنوان اصلاحگر زمين و زمان ياد كرده و نويد ظهور و طلوع او را مى دهد، چگونه خواهد بود؟
گـذشـت كـه حـضرت عسكرى عليه السلام به منظور صيانت از جان گرانمايه فرزندش مـهـدى عـليـه السلام از شرارت فرعونهاى تجاوزكار، چگونه ولادت او را از توده مردم ، پـنـهـان مـى داشـت و در بـحـثـهاى آينده نيز خواهد آمد كه : جاسوسان و مزدوران بنى عباس بـراى دسـت يافتن به آن وجود گرانمايه ، چگونه حضرت عسكرى عليه السلام را تحت نـظـر گـرفته و ضمن بازرسى و تفتيش همه امور و شئون او، همواره در جستجوى حضرت مـهـدى عـليـه السـلام بـيـت رفـيـع امـامت و ولايت را در پوشش جاسوسى واطلاعاتى خويش داشتند.

اشكالها و پاسخها
 

در پـايـان اين بحث شما را به برخى از سؤ الها و چون و چراها و مغالطه هايى كه بـرخـى تـرديـد افكنان در مورد غيبت حضرت مهدى عليه السلام نموده اند جلب مى كنم با ايـن يـادآورى كـه ايـن تـرديـد افـكـنـان بـخـاطر صدها روايت رسيده در مورد آن حضرت و صراحت آنها، بناگزير به ((اصل مهدويت )) و وجود گرانمايه او، اعتراف دارند و آنگاه در ايـنـكـه آن حـضـرت ولادت يـافـته يا هنوز به دنيا نيامده است ، ترديد مى كنند. صدها روايـتـى كـه بـخـطـر صـراخـت و روشـنـى ، بـه هـيچ وجه نمى توان آنها را تضعيف و يا سـاخـتـگـى قـلمـداد كـرد، چـرا كه اين روايات هم از نظر محتوا و ماده بسيارند و هم از نظر شمار.
قصيده مجهولى از اين قماش ، اخيرا به ((نجف اشرف )) رسيده است كه شاعر آن ، بدون ذكـر نـام و هـويـت و جـهـت فـكـرى و عقيدتى خويش ، در مورد غيبت آن خورشيد جهان افروز، بـرخـى تـرديدهاى سست را برانگيخته است و دانشمندان ما نيز در قالب نظم و نثر بدان شبهات پاسخ گفته اند، اما ما نيز در اينجا، آن قصيده را بصورت بريده بريده در شش بـنـد با پاسخ بدان سؤ الها و ترديدهايى كه در آن گنجانيده شده است مى آوريم و اين بحث را به پايان مى بريم .
قصيده مورد اشاره اين است :
شعر :

ايا علماء العصر يا من لهم خبر
بكل دقيق حار فى مثله الفكر
لقد حارمنى الفكر فى القائم الذى
تنازع فيه الناس و اشتبه الامر

هـان اى دانـشـمـنـدان روزگـار! و اى كـسـانـى كه در هر موضوع دقيق و عميق داراى شناخت و آگاهى هستند! كه انديشه ها در شناخت همانند آن دچار بهت و حيرت شده است .
حـقـيـقـت ايـن اسـت كـه انـديـشـه مـن در مـورد وجـود قـائم آل محمد(ص ) كه مردم درباره وجود او كشمكش مى كنند و كار مشتبه شده است ، دچار حيرت و سرگردانى گرديده است . 

شـاعر، اعتراف دارد كه در مورد ولادت حضرت مهدى عليه السلام دچار حيرت شده است چرا كـه ديـدگـاهـهـا در ايـن مـورد يكسان نيست ، برخى با اعتراف به وجود گرانمايه او به دليل انبوه روايات و نويدها، بر اين پندارند كه او هنوز به دنيا نيامده است و برخى همه اعـتـراف و ايـمـان به روايات و نويدها دارند و هم بر اين انديشه اند كه آن حضرت ديده بـه جـهـان گـشـوده اسـت . مـا در بـخـش گـذشـتـه ، هـر دو ديـدگـاه را طـرح كـرديـم و دلايل خويش را همراه انبوه روايات بر اين حقيقت كه او به دنيا آمده است ، ترسيم نموديم.

دسته ها : غيبت
دوشنبه بیست و هشتم 1 1391 18:50

. مدت حكومت درخشان امام مهدى برگرفته از آثار آية الله سيد محمد كاظم قزويني -------------------------------------------------------------------------------- روشـن اسـت كـه مـا دوران حـكومت و سالهاى زمامدارى امام مهدى عليه السلام را تنها مى تـوانيم از طريق رواياتى كه حدود آن را بيان مى كند بشناسيم . و روايات رسيده در اين مورد مختلف است : 1 - دسـتـه اى از روايـات ، مـدت حـكـومـت او را، پـس از قـيـام جـهـانـى اش 7 سال عنوان مى سازد. 2 - بـرخـى از روايـات ، ايـن دوران درخـشـان را بـه حـدود 20 سال تعبير مى كند. 3 - دسته سوم از 70 سال سخن مى گويد. 4 - و رواياتى هم هست كه عدد ديگرى را نشان مى دهد. اما به نظر نگارنده ، روايات دسته دوم كه سالهاى حكومت آن حضرت ، پس از قيام براى اصـلاح جـهـان را، حـدود 20 سـال عـنـوان مى كند بيشتر است و بدان دسته بهتر مى توان اعـتـمـاد كـرد. چـرا كـه ايـن گـروه از روايـات از امـامـان اهـل بـيـت عليهم السلام كه خداوند آنان را از هر لغزش و اشتباه و پليدى ، پاك و پاكيزه ساخته ، رسيده است . اينك برخى از آن روايات : 1 - امام صادق عليه السلام در اين مورد فرمود: ((ملك القائم منا تسع عشرة سنة و اءشهرا.)) (729) يـعـنـى : حـكـومـت درخـشـان و شـكـوهـبـار قـائم مـا، نـوزده سال و چند ماه خواهد بود. 2 - و در بيان ديگرى مى فرمايد: ((يملك القائم عليه السلام تسع عشرة سنة و اءشهرا.)) (730) يـعـنى : قائم عليه السلام حدود نوزده سال و چند ماهى پس از قيام جهانى اش حكومت خواهد كرد. 3 - جـابـر بـن يزيد جعفى از حضرت باقر عليه السلام پرسيد كه : ((سرورم ! قائم عـليـه السـلام در روزگـار خـويـش چـه مـدت بـه تـدبير امور و تنظيم شئون امت و حكومت عادلانه جهانى مى پردازد؟)) حـضـرت فـرمـودنـد: ((از روز قـيـام او تـا رحـلتـش ، حـدود نـوزده سال ، فاصله است .))(731) روشن است كه اين روايت با دو روايت رسيده از امام صادق عليه السلام تناقض و تضادى نـدارد. چـرا كـه طـبق رواياتى كه در بخش ظهور آمد، قيام جهانى آن حضرت اندكى پس از ظـهـورش خواهد بود و قيام و ظهورش ‍ برخلاف پندار بسيارى در دو مرحله خواهد بود، نه يك مرحله .

دسته ها : حكومت مهدي
شنبه بیست و ششم 1 1391 18:6
X