معرفی وبلاگ
سلام به خدمت تمامی کاربران و بازدید کنندگان این وبلاگ. خوشحال و خرسندم از اینکه شما نیز از جمله بازدید کنندگان این وبلاگ بودید. لطفا ما را از پیشنهادات و نظرات خود محروم نسازید. در سایه حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده و بنده باشید.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 58148
تعداد نوشته ها : 26
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
دسته ها :
يکشنبه هفتم 3 1391 19:16

1: با امكان هدايت بشر از راه دعوت اخلاقى و تربيت انسانى ، چرا امام زمان عليه السلام از شمشير استفاده مى كند؟

 از كارهاى حتمى امام موعود عليه السلام جنگى تمام عيار با تمام انسان هاى خون آشام است . در مساءله جنگ ممكن است چنين انگاشته شود كه هدايت انسان و ساختن جامعه بشرى با دعوت اخلاقى و تربيت درست امكان پذير است و نياز به خونريزى و جنگ نيست ؟ پاسخ : مطالعه تاريخ بشرى از روزى كه تاريخى بر جاى مانده است به خوبى اين واقعيت را آشكار مى سازد كه موانع راه رشد و تكامل انسان جز با قدرت و خونريزى از سر راه برداشته نمى شود و تعاليم اخلاقى و اصول تربيتى هر چند تاءثيرهاى ژرف و گسترده داشته است ليكن اين تاءثيرها در برخى از افراد نجيب انسانى بوده است ، و در طبقه سلطه طلب و دنيادار و استثمارگر كه منابع اقتصادى سياسى و نظامى جامعه ها را در دست داشته و دارند يا هيچ تاءثيرى نداشته و يا تاءثير آن تحول آفرين و دگرگون ساز نبوده است . براى تربيت و هدايت آنان بايد عامل ديگرى به كار مى رفته است تا سد راه انسان ها نگردند و راه رشد را بر توده ها نبندند ، تا همگان بتوانند بى هيچ گونه مانعى به راه رشد خويش ادامه دهند. از اين رو مساءله جنگ و كاربرد نيرو به عنوان يك ضرورت براى دستيابى به هدف هاى انسانى مطرح مى گردد. اسلام ، با توجه به همين واقعيت ها جنگ را نه به عنوان هدف و آرمان بلكه به عنوان راه و وسيله براى تحقق توحيد و عدل پذيرفته است . در قرآن كريم آمده است : و قاتلوهم حتى لا تكون فتنة و يكون الدين كله لله ) ؛ (( با آنان نبرد كنيد تا ديگر فتنه اى نباشد و دين همه اش براى خدا گردد ... )) . از اين رو پيامبر اسلام كه رحمة للعالمين است فرمود: الخير كله فى السيف و تحت ظل السيف و لا يقيم الناس الا السيف و السيوف مقاليد الجنة و النار؛ (( تمام نيكى و خير در شمشير است و در زير سايه شمشير و مردمان را جز شمشير راست نمى كند و شمشيرها كليدهاى بهشت و دوزخند. )) امام باقر عليه السلام فرمود: ان فى القائم من آل محمد شبهاً من خمسة من الرسل ... و اما شبهه من جده المصطفى فخروجه بالسيف و قتله اعداء الله و اعداء رسوله و الجبارين و الطواغيت و انه ينصر بالسيف و الرعب ... ؛ (( قائم آل محمد صلى الله عليه و آله شباهت هايى با پنج تن از پيامبران دارد ... اما شباهت او به جد خود رسول اكرم صلى الله عليه و آله قيام با شمشير است و كشتن دشمنان خدا و پيامبرش و جباران و سركشان او با شمشير و ترس [كه در دل جباران افكنده مى شود] مدد مى گردد. ))

 2 : شيوه و رفتار امام زمان عليه السلام با ظالمان و دشمنان چگونه خواهد بود؟

 مطابق برخى از روايات كسانى مورد غضب امام عصر عليه السلام قرار مى گيرند كه حجت بر آنان تمام شده ولى عناد و سركشى كرده و حجت خدا را نمى پذيرند. امام صادق عليه السلام فرمود: (( ... در اين هنگام قائم عليه السلام ظهور مى كند و سبب نقمت خدا و خشم و غضب او بر بندگان مى گردد زيرا خداوند از بندگانش انتقام نمى گيرد مگر بعد از آنكه حجتش را انكار كنند )) .

 3 : آيا بيشتر قتل ها كه توسط حضرت انجام مى گيرد از مسلمانان است ؟

 برخى مى گويند: مستفاد از روايات آن است كه بيشتر قتل ها در محدوده بلاد اسلامى و بين مسلمانان اتفاق خواهد افتاد ، سؤ ال اين است چگونه چنين خواهد شد با آنكه مى دانيم مشرك و كافر از حق دورترند تا مسلمان و لذا آنها به كشته شدن سزاوارترند تا مسلمان . پاسخ : اولا : روايات دلالت ندارد بر اينكه كشتارها و قتل ها فقط در محدوده مسلمانان است و حضرت كسى از كفار را به قتل نمى رساند ، بلكه ظاهر برخى از روايات عموم است كه شامل هر معاندى كه در صدد ايجاد مانع ز برپايى حكومت حضرت است ، مى شود. ثانيا : گر چه اسامى برخى از جماعاتى كه توسط حضرت و اصحابشان به قتل مى رسند در روايات ذكر شده است ولى اين دلالت ندارد كه قتل و كشتار در دسته ها و جماعات ديگر اتفاق نمى افتد و حضرت از كفار مشركان كسى را به قتل نمى رساند. ثالثا : بر فرض كه روايت ظهور در اختصاص كثرت قتل ها در مسلمين داشته باشد ، اين امرى غير منتظره نيست بلكه مطابق با قواعد كلى است ؛ زيرا مطابق برخى از روايات بسيارى از بلاد كفر تسليم حضرت خواهند شد و كثرت قتل در بين مسلمين به جهت پاك سازى آنان از عناصر نامطلوب است . در ميان امت اسلامى حجت در تمام جوانب براى مردم تمام شده است لذا از هيچ كس عذرى پذيرفته نمى شود. توضيح اين مطلب اينكه يكى از مشكلاتى كه امام مهدى عليه السلام با آن روبه رو مى شود مشكل انحراف ها و برداشت ها و تفسيرهاى نادرستى است كه در راه و روش هاى دين خدا و اصول و فروع احكام الهى پديد آمده و قرن ها در ذهن جامعه اسلامى نفوذ و رسوخ كرده است . اين موضوع مانعى عظيم بر سر راه امام مهدى عليه السلام است . مانع كفر و بى دينى و بى اعتقادى در برابر اين مانع امرى ساده است . كفر به سلاحى مجهز نيست و انسان بى اعتقاد حقى را به نام اسلام واژگون نياموخته است و براى او اصل يا اصولى را نادرست تفسير نكرده است و چيزى را به شكل انحرافى و نادرست به نام دين خدا در ذهن جاى نداده است ، و آيه يا حديثى را به دلخواه خويش معنى نكرده است ولى با مسلمان و مدعى خداشناسى كه تعاليم دين يا بخش هايى از آن را به گونه اى انحرافى آموخته و معناى بسيارى از احاديث و آيات قرانى را واژگون فهميده است و به اصول و مبانى و راه و روش هايى پاى بند و معتقد است كه در حقيقت ضد دين خدا و راه و روش پيامبران است چگونه مى توان روبه رو شد؟ بخشى از برنامه هاى كشتار گسترده و فراگير امام مهدى عليه السلام در جامعه هاى اسلامى شايد به اين علت باشد كه مسلمانان با حربه اسلام انحرافى كه در حقيقت ضد اسلام است به جنگ با امام بر مى خيزند و امام ناگزير با قاطعيت با آنان روبه رو مى شود و كار آنان را يكسره مى كند ، البته در صورتى كه از افكار و انديشه هاى نادرست خويش دست برندارند. امام صادق عليه السلام فرمود: ... و ان القائم يخرجون عليه فيتاءولون عليه كتاب الله و يقاتلونه عليه) ؛ (( ليكن قائم [در هنگام رستاخيز خويش ] با مردمى رو به رو مى شود كه رو در روى او مى ايستند و آيه هاى كتاب خدا را در برابر او به نظر خود تاويل مى كنند و در همين راستا با او به نبرد بر مى خيزند. ))

دسته ها : نشانه ظهور
يکشنبه بیست و چهارم 2 1391 18:3

مخالفان مهدي --------------------------------------------------------------------------                                                                            برگرفته از كتاب : چشم به راه مهدي امام

 دشمنان سخت گير و كينه توزى نيز در برابر خواهد داشت . معارضاتى كه در مقدمات نهضت اخلال مى كنند و پس از پيروزى نيز. در نابودى آن خواهند كوشيد. كند و كاو درباره مخالفان ، نشان مى دهد سواى مستكبران بيدادگر كه در سر لوحه قهر سپاه مهدى قرار دارند، بيشترين كارشكنيها، از جانب كسانى است كه ادعاى موافقت با امام دارند و خود را از منتظران مهدى مى دانند. اينان ، امام را نه به خاطر پياده كردن اسلام اصيل ، بلكه براى همراه كردن امام با آروزها و هوسهاى خود مى خواهند. پس از پيوستن به امام ، چون كارها را بر وفق مراد خود نمى بينند و ناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند. به توجيه اهداف خود روى مى آورند و با سلاح دين و مذهب ، به جنگ امام مى روند كه به فرموده امام صادق : ((چه بسيار از كسانى كه ادعاى پيروى او را دارند، ولى پس از ظهور حضرت ، از او روى مى گردانند.))( در اين بخش ، به برخى از اين افراد و يا گروهها اشاره مى كنيم . 1. راحت طلبان : راحت طلبى ريشه در خود پرستى دارد و خودخواهى ، منشاء همه مفاسد است . لذت طلبى حالتى را در انسان ايجاد مى كند كه همه معيارهاى اعتقادى و اخلاقى او را دگرگون مى سازد. لذت طلب ، دين را به گونه اى توجيه مى كند كه با رفاه او در تزاحم نباشد. او بيشتر به دنبال آن دسته از احكام ساده و بدون دردسر است كه دنياى او در خطر نيفتد. جمعى از مسلمانان مكه ، پيش از هجرت به مدينه ، خدمت پيامبر رسيده ابراز مى داشتند: مورد آزار دشمنانيم ، اگر اجازه دهى با دشمنان مى جنگيم . پيامبر مى فرمود: اكنون ماءمور به مبارزه نيستيم . دست نگاه داريد. نماز بخوانيد و زكات بدهيد. پس از هجرت به مدينه و ايجاد آرامشى نسبى در آن شهر، پس از آنكه دستور جهاد نازل گشت زبان به اعتراض گشودند كه خدايا، چرا فرمان نبرد دادى و آن را مدتى به تاءخير نينداختى . قرآن ، ريشه ترس و وحشت آنان را راحت طلبى مى شمرد و مردم را نسبت به فرجام آن هشدار مى دهد. انقلاب جهانى امام زمان ، بدون گذشتن از آتش و خون به پيروزى نمى رسد. در نبرد محرومان با مستكبران ، برق تيغ بلا، ايمانها را به آزمايش در مى آورد. مومنان راستين پيشاپيش به استقبال رفته و خود را براى بلايا آماده مى كنند، ولى راحت طلبان با دستاويز قرار دادن مذهب ، در پس توجيه وضع و پايگاه خويش هستند. در دوران انتظار، بيش از همه چيز، در فكر زندگى خودند و انتظار را بيشتر در دعا و.... مى جويند. از برابر آيات جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با ستم ، بى تفاوت مى گذرند. اين گروه نجات بشر و عمل به اين گونه دستورها را مربوط به زمان ظهور مى دانند و مبارزه در زمان غيبت را نامشروع مى پندارند. امام خمينى در طرز تفكر اين گروه مى گويد: ((مى گويند: اگر حضرت صاحب ، خودشان مقتضى مى دانند، براى جهاد و مبارزه ، تشريف بياورند، من كه دلم براى اسلام بيشتر از آن حضرت نسوخته است و حضرت هم كه اينها را مى بيند، خودشان بيايند، چرا من اين كار را بكنم) )) از برهان لطف ، اين نتيجه مى گيرند كه حضرت ، نسبت به كساتيهاى جامعه از ما داناتر است و تواناتر، تاءخير حضرت در ظهور، برخاسته از مصلحتى بوده و نياز به اقدام ما نيست . با كند و كاو بيشتر در منطق و روش زندگى اين گروه ، متوجه مى شويم كه همه اين گفته ها، پوششى است براى راحت طلبى و در واقع انحراف اخلاقى ، سرمنشاء اين عقايد است ، نه بينش دينى و بصيرت اعتقادى و.... امام خمينى درباره اينان مى گويد: ((از صدر اسلام تاكنون ، دو طريقه ، دو خط بوده است : يك خط، اشخاص راحت طلب كه تمام همشان به اين است كه يك طعمه اى پيدا بكنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا را هم ، آنهايى كه مسلمان بودند مى كردند. اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنان ، راحت طلبى بود..... از اول نهضت اسلامى ، ما شاهد اشخاص كه .... راحت را بر هر چيزى مقدم مى داشتند (بوده ايم ) تكليف را در اين مى دانستند كه نمازى بخوانند و روزه اى بگيرند. اين گروه كه در دوران غيبت ، راحت طلبى سبب همدستى آنان با كفر و ستم شده است ، به هنگام ظهور امام نيز، نمى توانند شيوه زندگى را تغيير دهند. براى ادامه زندگى ، بدون دردسر و به دور از غوغا و مبارزه ، با حضرت همراه نمى شوند. در پاسخ دعوت امام به جهاد با مستكبران ، آيات تقيه را مى خوانند. امام زمان در مقابله با توجيه هاى كژانديشانه آنان به قرآن استدلال مى كند و حق را بدون پرده آشكار مى سازد و سرانجام ، راحت طلبان را در رديف منافقان كيفر مى دهد. امام صادق مى فرمايد: (( انما جعلت التقيه ليحقن بها الدم . فاذا بلغت التقيه الدم فلا تقيه وايم الله لودعيتم لتنصرونا لقلتم لانفعل انما نتقى و لكانت التقيه احب اليكم من آبائكم و امهاتكم و لو قدقام القائم ما احتاج الى مسائلتكم عن ذلك و لاقام فى كثير منكم من اهل الانفاق حدلله) فلسفه تشريع تقيه ، حفظ خونهاست . اگر تقيه ، به مرز خون رسد. جاى تقيه نيست . به خداى سوگند، اگر شما براى يارى ما دعوت شويد، خواهيد گفت : ما در تقيه هستيم و نمى توانيم شما را يارى دهيم . همانا تقيه از پدران و مادران برايتان عزيرتر است . اگر قائم ما بپا خيزد، به ياوه گوييهاى شما گوش نخواهد داد و در حق بسيارى از شما مردم منافق ، حدود خداوند را جارى خواهد ساخت . 2. جمود انديشان : از بامداد اسلام ، ظاهر گرايان از مهم ترين موانع احياى دين و تحولات اجتماعى بوده اند، كسانى كه به باطن و روح و هدف دين توجه نكرده و افق در كشان فراتر از پوست و قالب را نمى نگرد. دور بودن از واقعيتهاى عينى ، آنان را كوته بين كرده و به خود محورى دچار. محدود بودن در كشان نسبت به دين ، موجب مى شود كه در زمانهاى حساس ، تكليف را نشاسند و به رويارويى پيامبر و امامان كشانده شوند. در جريان نزول آيه روزه و نماز مسافر، پيامبر در سفر، دستورافطار دادند و خود روزه گشودند، ولى گروهى كه به خيال مقدس مآبانه خود، هر سختى ثواب دارد، به روزه ادامه دادند. پيامبر با آنان برخورد كرد و بديشان لقب گناهكار داد. وجود پيامبر و مخالفت صريح با اين گروه ، به آنان عرصه ميداندارى نمى داد. پس از پيامبر، تفكر قشرى و ظاهر بينى در لواى حراست از سنت و جماعت ، در ميان مردم رايج شد و رود نحله هاى گوناگون فكرى به فرهنگ اسلامى ، بويژه در دوران غيبت ، آن را تشديد كرد. فرقه هاى گوناگون در عالم اسلام پيدا شد. ارباب مذاهب و فرق ، به اسلام به عنوان دينى جامع و حيات بخش توجه نكردند و با يكسونگرى به برخى از جوانب دين ، زمينه ناتوانى ساير اجزاء آن را فراهم كردند. عالم تشيع نيز، از اين خوان بى نصيب نماند. غيبت امام و دور كردن شيعه از عرصه سياست و اجتماع ، سبب شد كه حركت اجتهاد بيشتر در حل مسائل فردى متمركز شود و دستورات اسلام به عنوان يك سيستم اجتماعى و اقتصادى و... كمتر در كار تحقيق و تدريس قرار گيرد. (557) سايه انداختن تفكر اخبارى گرى بر افكار گروهى از علما مساله را تشديد كرد و سبب شد كه نوعى جمود و گذشته گرايى در محافل علمى شيعه رسوخ كند. و مراكز فرهمگى آن ، بويژه در سده هاى اخير، در برخورد با مسائل نو ظهور كمتر واكنش مثبت نشان دهند. ريشه معارضه برخى از متدينين در برابر انديشه هاى ناب امام امت را بايد در گذشته گرايى و يكسو نگرى در مسائل اسلام ، جست و جو كرد. به هنگام ظهور امام ، تحجر در انديشه ها و رفتار اجتماعى ، نه تنها از ميان نرفته كه در لفافه هاى نو ظهور جلوه هاى ديگر مى يابد. امام ، احياگر دين است در همه مسائل فكرى و كاربردى اسلام ، به دگرگونيهاى وسيعى دست مى زند و دستوراتى را كه در طى روزگاران دراز، بر توده مردم پنهان مانده و مردم ناشيانه به آن عمل مى كنند، آشكار مى سازد . حضرت ، براى ايجاد عدالت عمومى ، اموال نامشروع را مصادره مى كند، قطايع و زمينهايى كه حكومتها به ناروا به افراد واگذار كرده اند، به بيت المال بر مى گرداند. دست حرامخواران را از اموال عمومى كوتاه مى كند و نقبهاى نامريى به بيت المال را مسدود مى كند) در اجراى عدالت ، تا آن جا پيش مى رود كه راه را بر افرادى كه به زيارت مستحبى خانه خدا مى روند بسته و حج واجب را در اولويت قرار مى دهد) . شيوه حرمسازى و مسجد نمايى را نمى پسندد و مساجد را از تزئينات غير ضرورى پاك مى سازد) . در حرم پيامبر و مسجد الحرام تغييرات مهمى را به اجراء مى گذارد. در قضاوت ، شيوه داودى را پيش مى گيرد و با معيارها و موازين نوينى كه در اختيار دارد، كشف حقيقت مى كند و تنها به شيوه قضايى گذشته ، يعنى بينه و سوگند اكتفا نمى كند( . در تفسير قرآن ، اسرار پنهانى و رموزى كه بر مردم پنهان مانده را آشكار ساخته و درهاى حكمت و معرفت را بر مردم مى گشايد. تاءويل قرآن و مصاديق بارز و پنهان آيات آن را بر مردم آشكار مى سازد( . امام زمان ، احكامى كه پيامبر و امامان پيشين ، به سبب نبودن شرايط، نتوانسته اند اجرا كنند، جارى مى كند و اسلام را با همه شرايط و ويژگيها، در جهان حاكم مى سازد. تحولات مهم فرهنگى و اجتماعى و سيره امام در حكومت و قضاوت ، با ذهنيتى كه مردم از دين دارند و تحجر انديشان القا كرده اند، جديد جلوه مى كند و روش امام را با معتقدات خود بيگانه مى بينند. (( اذا قام القائم استانف دعاء جديدا كما دعاء رسول الله )) ) . امام ، نه مشرع است و نه دين ساز، بلكه جديد بودن روش حضرت در ارتباط با شناخت واژگونه مردم آن دوره از دين است ، كه كارهاى امام را جديد جلوه مى دهد، گويى دين جديد آورده است . گروهى كه با اسلام اصيل بيگانه بوده و تنها بر ظواهر گذشته جمود دارند. روش امام را با سيرت نياكان خود ناشناخته ديده ، زبان به اعتراض مى گشايند و با سلاح مذهب ، به مقابله امام مى شتابند. گروهى كه از فهم بطون و معانى بلند قرآن عاجزند، به ظواهر قرآن ، عليه امام استشهاد مى كنند و عده اى با استدلال به سيره اى از پيامبر كه در خيال دارند، به تحولات اجتماعى و اقتصادى امام انتقاد مى كنند. امام زمان ، در بيرون كردن اين گروه از صحنه اجتماعى و افكار عمومى ، پيش از جدش پيامبر به زحمت مى افتد. پيامبر، با كافران بى پرده ، رو به رو بود كه از اعلان دشمنى ابايى نداشتند و آشكار با اسلام و پيامبر مى جنگيدند. ولى اين دسته از معارضان مهدى ، پينه بر پيشانى دارند و در ميان مردم ، به زهد و ورع مشهورند و با سلاح دين ، به جنگ امام مى روند. بى كمترين ترديد، به تير تكفيرش مى زنند و با ايجاد شايعه و جنگ روانى افكار عمومى را عليه او بسيج مى كنند. امام صادق (ع ) مى فرمايد: (( ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس مما استقبله رسول الله (ص ) من جهال الجاهلية )) . (( فقلت : و كيف ذاك )) . (( قال : ان رسول الله (ص ) اتى الناس و هم يعبدون الحجارة و الصخور والعيدان والخشب المنحوته و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهم يتاول عليه كتاب الله و يحتج عليه به . ثم قال : اما والله ليدخلن عليهم عدل جوف بيوتهم كما يدخل الحر والقر)) .(566) آزردگيهايى كه مهدى ما از سوى نادانان روزگار خود متحمل مى شود، بيش از زحماتى است كه به پيامبر از جاهلان زمان خود وارد شده . گفتم : و چگونه ؟ فرمود: پيامبر در زمانى برانگيخته شد كه مردم سنگ و درخت و چوب مى پرستيدند. قائم ، آن گاه كه قيام كند، مردم عليه او قران را تاويل مى كنند. به خدا سوگند، همانند سرما و گرما عدالت وارد سراهاى آنان خواهد شد. در قضيه اى ، امام در جمع مردم سخن مى گويد و حقايق را بر مردم آشكار مى سازد، گروهى از مردم كه تاب سخنان حضرت را نياورده عليه امام خروج مى كنند. امام صادق (ع ) مى فرمايد: (( انه اول قائم يقوم منا اهل البيت يحدثكم بحديث لاتحتملونه فتخرجون عليه برميلة الدسكرة فتقاتلونه فيقاتلكم فيقتلكم )) (567) . در وقت ظهور قائم ما، برايتان سخنانى گويد كه تاب شنيدن آن را نداريد. عليه او در رميله شورش خواهيد كرد. او، با شما جنگيده و شما را نابود خواهد كرد. خطاب امام به شيعيان ، ((يحدثكم )) نشانگر آن است كه اين گروه ، از مخالفان امام ، از شيعيان هستند و همگى ، به دست امام از ميان مى روند. 3. كافران و منافقان در طول تاريخ اسلام ، افرادى از منافقان ، با سوء استفاده از آزاديهاى اسلامى ، وارد مسلمانان شده و با تظاهر به شعائر اسلامى ، از امكانات جامعه مسلمانان ، استفاده كرده اند. مصالح اسلام ، ايجاب مى كرد پيامبر و ائمه ، با آنان مدارا كنند و از درونشان پى جويى نكنند در حكومت مهدى نيز، اين گونه افراد در صدد نفوذ در حكومت و جامعه اسلامى بر مى آيند. منافقان ، گاه تردستانه ، تا سطح تصاحب مقامات عالى حتكومت امام پيش مى روند، ولى ذكاوت و قدرت امام جايى براى دست اندازى منافقان باقى نمى گذارد و شديدا پاكسازى مى شوند(568) . دو چهرگان كه آينده خود را در خطر مى بينند، با پخش شايعه و همكارى با گروههاى معارض ، دشمنى خود را آشكار مى كنند. در مناطق مرزى ، با دشمنان خارجى همدست مى شوند و در مركز خلافت ، كوفه ، آشكارا با امام مى جنگند. حضرت ، پس از درهم شكستن مقاومت مخالفان ، پيروزمندانه وارد كوفه مى شود و منافقان را در رديف ساير فرقه هاى منحرف نافرمان ، از ميان بر مى دارد) . كفار نيز، كه ادعاى سركردگى مردم جهان را داشته و نهضت آزادى بخش ‍ مهدى را مانع منافع نارواى خود مى بينند، در برابر حضرت صف آرايى مى كنند. آنان ، براى جلوگيرى از مسلمان شدن مستضعفان و حاكميت محرومان ، نيرو تهيه كرده و با سپاهيان امام درگير مى شوند. امام صادق مى فرمايد: (( اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم ولا كافر، الاكره خروجه (570) )) مشركان و كفار از قيام مهدى ناخشنودند. دنياى كفر، با دستاويز قرار دادن كيش نصرانيت ، با امام درگير مى شوند و به دشمنان امام ، كمك مى رسانند و به هنگام شكست ، بديشان پناه مى دهند(571) . از برخى از روايات استفاده مى شود، سفيانى ، مهم ترين مخالف امام نيز، صليب در گردن دارد(572) . امام ، طى گفت و گوهاى اعتقادى و سياسى ، معارضان غير مسلمان را همراه خود مى كند و مشركان كينه ورز جنگ افروز را، شكست مى دهد.

دسته ها : نشانه ظهور
دوشنبه هجدهم 2 1391 21:20

اولين مكانى كه حضرت در آنجا ظهور مى كند كجاست ؟

مطابق روايات شيعه و اهل سنت اولين مكانى كه حضرت در آنجا ظهور مى كند بين ركن و مقام است . سيوطى به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: (( مهدى از مدينه به سوى مكه خروج مى كند ، مردم از او مى خواهند كه از ميانشان خروج كند آن گاه با او بين ركن و مقام بيعت مى كنند در حالى كه كراهت دارد ... ))  شيخ طوسى به سندش از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود: (( گويا قائم را در روز عاشورا روز شنبه ايستاده بين ركن و مقام مشاهده مى كنم ... )) . ( اين اخبار به جهت كثرت و تظافر آنها قابل اثبات تاريخى است .

دسته ها : نشانه ظهور
دوشنبه هجدهم 2 1391 21:31

بهبود فورى به دست امام زمان عليه السلام                  حـكـايـت نـهـم ـ قـصـه ابـوراجـح حمامى است : علامه مجلسى رحمه اللّه در (( بحار )) نـقـل كـرده از كـتـاب (( السـلطـان المـفـرج عـن اهـل الايـمـان )) تـاءليـف عـالم كـامـل سـيـد عـلى بن عبدالحميد نيلى نجفى كه او گفته مشهور شده است در ولايات و شايع گرديده است در ميان اهل زمان قصه ابوراجح حمامى كه در حله بود. به درستى كه جماعتى از اعيان اماثل و اهل صدق افاضل ذكر كرده اند آن را كه از جمله ايشان است شيخ زاهد عابد مـحـقق شمس الدّين محمّد بن قارون ـ سلمه اللّه تعالى ـ كه گفت : در حله حاكمى بود كه او را مرجان صغير مى گفتند و او را از ناصبيان بود پس به او گفتند كه ابوراجح پيوسته صحابه را سب مى كند، پس آن خبيث امر كرد كه او را حاضر گردانند چون حاضر شد امر كـرد كـه او را بـزنـنـد و چندان او را زدند كه به هلاكت رسيد و جميع بدن او را زدند حتى آنـكـه صـورت او را آن قـدر زدنـد كـه از شدت آن دندانهاى او ريخت و زبان او را بيرون آوردنـد و بـه زنـجـير آهنى آن را بستند و بينى او را سوراخ كردند و ريسمانى از مور را داخـل سـوراخ بـيـنـى او كـردنـد و سر آن ريسمان مو را به ريسمان ديگر بستند و سر آن ريسمان را به دست جماعتى از اعوان خود داد و ايشان را امر كرد كه او را با آن جراحت و آن هـيئت در كوچه هاى حله بگردانند و بزنند، پس آن اشقيا او را بردند و چندان زدند تا آنكه بـه زمـيـن افـتاد و نزديك به هلاكت رسيد پس آن حالت او را به حاكم لعين خبر دادند و آن خـبـيـث امـر بـه قـتـل او نـمـود، حاضران گفتند كه او مردى پير است و آن قدر جراحت به او رسـيـده كـه او را خـواهـد كـشـت و احـتـيـاج بـه كـشـتـن نـدارد و خـود را داخل خون او مكن و چندان مبالغه در شفاعت او نمودند تا آنكه امر كرد او را رها كردند و رو و زبان او از هم رفته ورم كرده بود و اهل او، او را بردند به خانه و شك نداشتند كه او در همان شب خواهد مرد. پـس چـون صـبـح شـد مـردم بـه نـزد او رفـتـنـد ديـدنـد كـه او ايـسـتـاده اسـت و مـشـغـول نـمـاز اسـت و صـحيح شده است و دندانهاى ريخته او برگشته است و جراحتهاى او مـنـدمـل گـشـتـه اسـت و اثـرى از جـراحـتـهـاى او نـمـانـده و شـكـسـتـهـاى روى او زايـل شـده بـود، پـس مـردم از حـال او تـعـجـب كـردنـد و از او سـؤ ال نمودند، گفت : من به حالى رسيدم كه مرگ را معاينه ديدم و زبانى نمانده بود كه از خـدا سـؤ ال كـنـم پـس بـه دل خـود را حـق تـعـالى سـؤ ال و اسـتـغـاثـه و طـلب دادرسى نمودم از مولاى خود حضرت صاحب الزمان عليه السلام و چـون شـب تـاريـك شـد ديـدم كـه خـانـه پـر از نـور شد ناگاه حضرت صاحب الا مر عليه السـلام را ديـدم كه دست شريف خود را بر روى من كشيده است و فرمود كه بيرون رو و از براى عيال خود كار كن به تحقيق كه حق تعالى تو را عافيت عطا كرد، پس صبح كردم در ايـن حـالت كـه مـى بـيـنى . و شيخ شمس الدّين محمّد بن قارون مذكور راوى حديث گفت كه قـسـم مى خورم به خداى تبارك و تعالى كه اين ابوراجح مرد ضعيف اندام و زردرنگ و بد صـورت و كـوسـه وضـع بـود و مـن دايـم بـه آن حمام مى رفتم كه او بود و او را به آن حـالت و شـكـل مـى ديـدم كـه وصـف كـردم پـس صـبح زود ديگر من بودم با آنها كه بر او داخل شدند پس ديدم او را كه مرد صاحب قوت و درست قامت شده است و ريش او بلند و روى او سـرخ شده است و مانند جوانى گرديده است كه در سن بيست سالگى باشد و به همين هيئت و جوانى بود و تغيير نيافت تا آنكه از دنيا رفت و چون خبر او شايع شد حاكم او را طـلب نـمـود حـاضـر شـد، ديـروز او را بـر آن حـال ديـده بـود و امـروز او را بـر ايـن حـال كـه ذكـر شد و اثر جراحات را در او نديد و دندانهاى ريخته او را ديد كه برگشته پـس حـاكـم لعـين را از اين حال رعبى عظيم حاصل شد و او پيشتر از اين وقتى كه در مجلس خود مى نشست پشت خود را به جانب مقام حضرت عليه السلام كه در حله بود مى كرد و پشت پليد خود را به جانب قبله و مقام آن جناب مى نمود بعد از اين قضيه روى خود را به مقام آن جناب مى كرد و به اهل حله نيكى و مدارا مى نمود و بعد از آن چند وقتى درنگ نكرد كه مرد و آن معجزه باهره به آن خبيث فائده نبخشيد.(

دسته ها : معجزات حضرت
شنبه بیست و ششم 1 1391 22:30
X